متن کامل نامه جمعی از فرماندهان سپاه به سید محمد خاتمی، یکی از سران فتنه 88 که در سال 78 بر مسند ریاست جمهوری تکیه زده است را می توانید در ادامه مطالعه کنید. این نامه، که لایه های مختلفی دارد، و به بعضی از آنها اشاره خواهد شد، به امضای سردار آسمانی جبهه مقاومت، سپهبد حاج قاسم سلیمانی نیز رسیده است. تاریخ امضاء و انتشار نامه 29 تیرماه 78 است. چند روز پس از فتنه 18 تیر 78 و حرکت تاریخی مردم در 23 تیر 78. غرض از انتشار این مطلب نیز پرداختن به بعضی از جنبه های فتنه 78 با هدف تغییر نگرش به حوادث ی کشور است. امید که مفید باشد:

متن کامل نامه فرماندهان سپاه به رئیس جمهور وقت سید محمد خاتمی

ریاست محترم جمهوری حضرت حجت‌الاسلام ‌والمسلمین جناب آقای سیدمحمد خاتمی

با عرض سلام و خسته نباشید به استحضار می‌رساند:

به‌دنبال حوادث اخیر به عنوان مجموعه‌ای از خدمتگزاران دوران دفاع مقدس ملت شریف ایران، وظیفهٔ خود دانستیم مطالبی را خدمت حضرت‌عالی دانشمند ارزشمند عرضه بداریم. امیدواریم با سعهٔ صدر و شعار ارزشمند توأم با سیره‌ای که تبلیغ می‌فرمایید (شنیدن هر سخن و ایده‌ ولو مخالف) به این موضوع که شاید درد هزاران زجرکشیدهٔ انقلاب باشد که امروزه به‌دور از هرگونه خط و خطوط با چشمی نگران، مسائل و حوادث انقلاب را می‌نگرند و سکوت، مسامحه و ساده‌انگاری مسئولین که از برکت خون هزاران شهید بر مسند نشسته‌اند، متحیر و متعجب‌اند.

جناب آقای خاتمی، قطعاً همهٔ ما حضرت‌عالی را انسانی وارسته، انقلابی، متدین و دارای ریشهٔ عمیق دینی در حوزه و دلسوز به انقلاب دانسته و می‌دانیم، اما نحوهٔ برخورد با حوادثی که همهٔ ما شاهد شادی و رقص دشمنان پیرامون آن هستیم و در اولویت قرار دادن پیگیری برخی اشتباهات و تخلفات و بزرگ کردن آن‌ها در مقابل عدم توجه و یا کوچک جلوه دادن برخی دیگر از همین نمونه قانون‌شکنی و هتک حرمت و فشار، باعث شده است جریان‌های معاند با انقلاب گستاختر و در مقابل آن، مدافعان انقلاب محافظه‌کارانه و با ددگی توأم با ناامیدی، هر روز تحقیر شده و به ثمرهٔ این همه خون نگریسته و انگشت خود را با تاسف و تاثر می‌گزند.

جناب آقای رئیس‌جمهور، حمله به کوی دانشگاه همان‌طوری که رهبر بزرگوار و مظلوم این انقلاب فرمودند امری ناپسند، زشت و بد بود و علی‌رغم این‌که سخت‌ترین و تندترین برخوردها با آن انجام پذیرفت اما همهٔ مردم به دلیل ناپسندی عمل انجام شده این برخوردها را پذیرفته و بر آن صحه گذاردند، اما سؤال مهم و پرابهام این است که آیا فاجعه فقط همین بود؟

صرفاً همین موضوع قابل پیگیری و توجه و اعتراض و تحصن است که چند وزیر به خاطر آن استعفا دهند، شورای امنیت تشکیل جلسه بدهد و گروه تحقیق تشکیل گردد، اما آیا حرمت‌شکنی و توهین به مبانی این نظام، تاسف و پیگیری ندارد؟ آیا حریم ولایت فقیه کمتر از کوی دانشگاه است؟ آیا حریم امام، آن انسان کم‌نظیر، کمتر از جسارت به یک دانشجو است؟ آیا چند روز امنیت کشور را دچار اخلال کردن و به هر مؤمن و متدین حمله کردن و آتش زدن فاجعه نیست؟ آیا زیر سئوال بردن جمهوری اسلامی، این یادگار ده‌ها هزار شهید و شعار علیه آن دادن فاجعه نیست؟

جناب آقای خاتمی، چند شب پیش وقتی گفته شد عده‌ای با شعار علیه رهبر معظم انقلاب به سمت مجموعهٔ شهید مطهری در حرکت‌اند، بچه‌های کوچک ما در چشم ما نگریستند، انگار از ما سؤال می‌کردند غیرت شما کجا رفته است؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، امروز وقتی چهرهٔ رهبر معظم انقلاب را دیدیم مرگ خودمان را از خداوند طلب کردیم چون که کتف‌هایمان بسته است و خار در چشم و استخوان در گلو باید ناظر پژمرده شدن نهالی باشیم که حاصل ۱۴ قرن سیلی و زجر شیعه و اسلام است.

جناب آقای خاتمی، شما خوب می‌دانید، در عین توانمندی به‌خاطر مصلحت‌اندیشی دوستان ناتوانیم. چه کسی است که نداند امروز منافقین و معاندین دسته دسته به نام دانشجو به صف این معرکه می‌پیوندند و خودی‌های کینه‌جو و منفعت‌طلب کوته‌نظر آتش‌بیار آن شده‌اند و برای تهییج آن، از هر سخن و نوشته‌ای دریغ نمی‌کنند؟

جناب آقای خاتمی، تا کی با اشک بنگریم و خون دل بخوریم و با هرج و مرج و توهین، تمرین دموکراسی کنیم و به قیمت از دست رفتن نظام صبر انقلابی داشته باشیم؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، هزاران خانوادهٔ شهید و جانباز و رزمنده به شما رأی دادند که رأی آن‌ها مدال سینه شماست. آن‌ها از شما انتظار برخورد منصفانه با این مسائل را دارند و ما امروز رد پای دشمن را در این حوادث به خوبی می‌بینیم و قهقههٔ مستانه را می‌شنویم. امروز را دریابید که فردا خیلی دیر است و پشیمانی فردا غیرقابل جبران است.

سیدبزرگوار، به سخنرانی به ظاهر دوستان و خودی‌ها در جمع دانشجویان بنگرید، آیا همهٔ آن گفته‌ها تشویق و ترغیب به هرج و مرج و قانون‌شکنی نیست؟

آیا معنای سال امام (ره) همین بود؟ آیا به همین صورت می‌توان میراث گرانبهای او را حفظ کرد و آیا بی‌توجهی تعداد اندکی به نام حزب‌الله مجوزی است برای شکستن سر هر متدین و هتک حرمت آن؟

جناب آقای خاتمی، رسانه‌ها و رادیوهای دنیا را بنگرید، آیا صدای دف و دهل آن‌ها به گوش نمی‌رسد؟

جناب آقای رئیس‌جمهور، اگر امروز تصمیم انقلابی نگیرید و رسالت اسلامی و ملی خودتان را عمل نکنید، فردا آن‌قدر دیر و غیرقابل جبران است که قابل تصور نیست.

در پایان با کمال احترام و علاقه به حضرت‌عالی اعلام می‌داریم کاسهٔ صبرمان به پایان رسیده و تحمل بیش از آن را در صورت عدم رسیدگی، بر خود جایز نمی‌دانیم.

فرماندهان و خدمتگزاران ملت شریف ایران در دوران دفاع مقدس: غلامعلی رشید ـ عزیز جعفری ـ محمدباقر قالیباف ـ قاسم سلیمانی ـ جعفر اسدی ـ احمد کاظمی ـ محمد کوثری ـ اسدالله ناصح ـ محمد باقری ـ غلامرضا محرابی ـ عبدالحمید رئوفی‌نژاد ـ نورعلی شوشتری ـ دکترعلی ان ـ احمد غلامپور ـ‌ یعقوب زهدی ـ نبی‌الله رودکی ـ علی فدوی ـ غلامرضا جلالی ـ امین شریعتی ـ‌ حسین همدانی ـ اسماعیل قاآنی ـ علی فضلی ـ‌ علی زاهدی ـ مرتضی قربانی. (به نقل از

تریبون)

نمونه ای از افکار و اندیشه های آقای خاتمی

آقای خاتمی معتقد است: اگر دین در برابر آزادی قرار بگیرد، این دین است که باید محدود شود نه آزادی» (دانشگاه تهران ۸۷/۳/۲)

اگر این حجاب و پوشش مانع حضور زن و بروز شخصیت زن بشود، قطعا مضر است. مشکل این نیست که ن چگونه لباس می پوشند، مشکل این است که ن بتوانند در عرصه های مختلف حضور داشته باشند.» (رومه همبستگی ۷۹/۸/۱۶)

آقای خاتمی با نهادینه کردن غرب باوری در بدنه نظام، اظهار می داشت: شما برای این که بتوانید پیشرفت کنید و بمانید، راهی جز راه غرب ندارید»(رومه آریا ۲۸/۶/۷۹) و راه غرب یعنی پذیرش خرد غربی» (همان) او خردورزی را تنها راه حل مشکلات مطرح و توصیه می کند که گذشته را باید رها کرد و امروزی شد، راه امروزی شدن هم تمسک به بنیاد زندگی غربی و خرد غربی است. (سخنرانی در دانشگاه علامه، ۱۱/۳/۷۰) باورمندی آقای خاتمی به غرب به حدی است که می گوید: به آینده نخواهیم رسید مگر این که از مدرنیته و تجدد بگذریم.» (همان)

وی دلیل این باورمندی را سازگار بودن با تمایلات اولیه بشر ذکر کرده، می گوید: مساله مهم این است که این نظام ارزشی، فکری و ی با تمایلات اولیه بشر سازگار است، خود به خود طبع اولیه انسان، مدافع و خواستار این نظام است. مبانی نظام امروز بر آزادی است» (رومه رسالت، ۲۶/۱/۷۶) در حالی که آزادی از نوع غربی در واقع با طبع اولیه حیوانی و بشر سازگار است نه با فطرت و تمایلات اولیه انسانی.

شعار توسعه و پیشرفت هم که از شعارهای اساسی خاتمی بود، این گونه تفسیر می شد: توسعه به معنای امروزش، میوه و یا شاخ و برگ درخت تمدن جدید است. اگر آن تمدن آمده، توسعه هم خواهد آمد و به این معنی سخن کسانی که می گویند ابتدا باید خرد غربی را پذیرفت تا توسعه بیاید، سخن بیراهی نیست و این سخن را کامل کنم که علاوه بر خرد و بینش غربی، باید منش غربی متناسب با این بینش را نیز پذیرفت.» (رومه سلام، ۳۰/۲/۷۵)

او به ترویج غرب باوری و غرب زدگی پرداخته، عمده عوامل پیشرفت را یک جا در توجه به غرب خلاصه کرده است و می گوید: امروز به جرأت می توان گفت در زندگی قومی که عزم تعالی و پویایی کرده است، هیچ تحول کارسازی پدید نخواهد آمد، مگر آنکه از متن تمدن غرب بگذرد و شرط دگرگونی اساسی، آشنایی با تمدن غرب و لمس روح آن یعنی تجدد است. کسانی که با این روح آشنا نیستند، هرگز به پدید آوردن دگرگونی سودمند در زندگی خود توانا نیستند. باری، شرط تحول اساسی گذر از تمدن غربی است و مراد از آشنایی با مبانی تفکر و تمدن جدید است که در پس مظاهر آن نهفته است و سوگمندانه اقوامی نظیر ما هنوز از آن محروم هستیم» (همان)

وی تا آنجا پیش رفته است که جامعه امریکا را الگوی قابل تقلید معرفی کرده، اظهار می دارد: ملت امریکا توانسته جامعه ای بر پایه ۳ رکن آزادی، دینداری وعدالت بسازد.» (مصاحبه با سی ان ان، ۹/۱/۹۸م)

این نوع نگرش به فرهنگ غرب موجب شد تا اصالت دین نیز زیر سؤال رفته، برای صحت و سقم احکام اسلام، آنها را با حقوق بشر بسنجند. از نظر وی ، دین را باید با قرائتی مطرح کرد که با ارزش های لیبرالیسم سازگار باشد؛ از این رو می گوید: بنده معتقدم که دین برای آنکه بماند، نباید آن را محصور در یک برداشت خاصی کرد؛ طبع بشر نیز چنین است که اگر دین یا هر نهاد انسانی دیگر را وافی به مقصود نیافت، یا آن را کنار می گذارد و یا برداشت تازه از آن خواهد داشت و این امری است که در تاریخ رخ داده است و باز هم رخ خواهد داد.» (صبح امروز، ۲۲و۲۱/۹/۷۸) البته این بازنگری های جدید از دین باید متفاوت با برداشت های پدران و سلف ما باشد.» (سخنرانی در دانشگاه علامه، ۱۱/۳/۷۰ )

نکاتی درباره فتنه 78:

  1. اولا سمت و سوی آشوب ها در آن سال، با هدایت سران فتنه، به بیت رهبری تغییر می کند. این تظاهرات که به اسم جنبش دانشجویی به راه می افتد، و اتفاقا پس از روشن شدن رویکرد تند تظاهرات، دانشجوهای واقعی خود را از آن جدا می کنند و تنها آشوبگران و عده ای فریب خورده باقی می مانند، مسیرش را به سمت بیت رهبری تغییر می دهد. این تصمیم نشان از پشت پرده تجمعی دارد که به اسم آزادی بیان، و به بهانه بسته شدن رومه سلام به راه افتاده است و افسرانی چون تاجزاده و حجاریان دارد و فرماندهانی که یکی از آنها فوت شده و دیگری نیز از جمله سران فتنه به شمار می آید. سعید حجاریان درباره تغییر مسیر آشوب به سمت بیت رهبری می گوید: وقتی دانشجوها از کوی دانشگاه بیرون آمدند، بین میدان ولیعصر بودند تا حرکت کنند به سوی خیابان آذربایجان، من در آن هنگام دفتر آقای خاتمی بودم. آن زمان من عضو شورای شهر تهران بودم. اعضای شورای شهر را برده بودم به کوی دانشگاه تا خرابی‌ها را ببینند و برای بازسازی و اختصاص بودجه اقدام کنیم. من به خاطر این کار رفته بودم دفتر خاتمی که آقای صفوی (فرمانده سپاه) زنگ زد به آقای ابطحی و گفت که خط قرمز ما خیابان جمهوری است، هر کسی از این خیابان پایین‌تر بیاید، می‌زنیم. متوجه شدیم که بچه‌های دانشجو دارند رو به پایین حرکت می‌کنند، به من گفتند که بروم با آن‌ها صحبت کنم، رفتم با دانشجوها صحبت کردم، یک طرف بچه‌های رحیم بودند، یک طرف هم بچه‌های دانشجو، با قسم و آیه و من بمیرم تو بمیری، سر راهپیمایی را کج کردم به سمت کوی دانشگاه و گفتم برید من هم می‌آیم به کوی.» (گفتگوی حجاریان با فارس. به نقل

    مفدا)

  2. در رابطه با نقش سید محمد خاتمی در حوادث گوناگون پس از انقلاب اسلامی، بخشی از خیانت های وی را

    پرسمان منتشر کرده است. تأکید می شود که این مقاله به هیچ وجه کامل نیست! سخنرانی ها و افشاگری های بی سابقه و فراوانی از نقش خاتمی در فتنه 88 نیز انتشار یافته است که جای تأمل دارد. شخص سید محمد خاتمی، بر خلاف دو تن دیگر از سران فتنه، که با رأفت اسلامی، به جای محاکمه محصور شدند، تنها ممنوع الخروج و ممنوع التصویر شد. البته این ماجرا هم دلیل دارد و آن باز پس گیری ادعای تقلب در انتخابات است که توسط وی انجام گرفت. (فایل صوتی سخنان خاتمی به نقل از

    تسنیم: من نمیگم تقلب شده!)

  3. روایت دقیق تسنیم درباره فتنه 78 را

    اینجا بخوانید. زاویه دید و پرداختن به بعضی از نکات ریز این فتنه در مطلب تسنیم با عنوان لحظه به لحظه با رویدادهای فتنه ۷۸/ آیا همه‌چیز با یک سلام» شروع شد؟» وجود دارد.

  4. بعضی تلاش دارند تولد اصلاحات را حاصل تدبر و تأمل و مطالعه و برنامه ریزی معرفی کنند. نظر خاتمی در اینباره بسیار قابل توجه است. وی درباره تولد اصلاحات بیان می کند: دوم خرداد یک واقعه بود، یک حادثه بود مثل همه حوادث و وقایعی که رخ می‌دهد و این که حالا مثلاً فرض کنیم جنبش اجتماعی آمده و برنامه‌ریزی کرده، نه، این‌طور نبود، نه بنده قصد آمدن داشتم، واقعاً به‌زور آمدم، به‌زور منظورم این است که در یک رودربایستی و مسائل دیگر قرار گرفتم و بالاخره گیر کردم و حاشیه‌ای پیش آمد و خلاف انتظار بود.» (به نقل از

    بصیرت)

  5. انتخاب ، حاصل عملکرد بد دولت دهم خصوصا در سالهای پایانی این دولت بود. نگرش جامعه همچنین با عدم وحدت بین نیروهای انقلابی در انتخابات 92 به سمت جریانی که خود را معتدل» معرفی می کرد تغییر یافت. پس مردم به هیچ وجه مقصر نیستند. من به عنوان راقم این سطور، در اطراف خود کسانی را می شناسم که به شدت به مرحوم هاشمی و عملکردش انتقاد داشتند، اما به رأی دادند! اگرچه این مبحث، یعنی بصیرت و نگرش ی به حوادث، بحثی بسیار گسترده است اما به طور خلاصه باید گفت مردم به دولتی رأی دادند که تظاهر به اعتدال می کرد. البته در عمل دیدیم که تندروی آن حتی از دولت اصلاحات هم بعضا بیشتر است. اگر بپذیریم بخشی از آرای با حمایت خاتمی به صندوق ریخته شده است، پس خاتمی هم بلاشک در بوجود آمدن شرایط فعلی کشور و مشکلات ریز و درشت اقتصادی و بین المللی مقصر است! اما جهان نیوز در مطلب خود با عنوان

    اصلی‌ترین ضربه خاتمی به مردم که نباید فراموش کرد» به یکی دیگر از گناهان نابخشودنی خاتمی اشاره کرده است.


مشخصات

آخرین مطالب این وبلاگ

آخرین جستجو ها